مریم ساداتمریم سادات، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
سید سجادسید سجاد، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

یه بوس کوچولو

26 ماهگی

1393/12/8 16:20
151 بازدید
اشتراک گذاری

                                                                                                     

 

سلام

یعنی من خودم و کشتم با آپ کردن وب مریم سادات ، خیلی تبلی میکنیم...دلیل هم داره اما باید هر جور شده بیام که نمیام

مینویسم یادگاری )))))

چند روز پیش همسایه روبه رومون میگفت مریم کجاست ؟!!، گفتم اینجاست داره بازی میکنه . اونم شروع کرد تعریف کردن .میگفت ی روز دیدم یکی داره کلید میندازه تو درمون ، خیلی ترسیدم .... هر چی گوشام و تیز میکنم که بببینم کیه داره در و باز میکنه هیچج صدای نشنیدم . بعده یکم تلاش گذاشت رفت. بعد عصری بازم دیدیم یکی داره کلید میندازه تو در ، آقام گفت برم ببینم کیه . دیده مریمه داره سعی میکنه در و به روش ما باز کنه ....کلید و از کجا آورده بود و با چه تلاشی داشته واسه هدفش سختی میکشیده خدا میدونه

میبینه من وقتی میخوام در و باز کنم چادر سرم میکنم ...وقتی کسی زنگ در و میزنه اگه بخوام قبل اینکه چادر و سرش کنه در و باز کنه دعوام میکنه و جیغ میکشه.. یعنی نمیدونین وقتی چادر و زیر گلوش محکم نگه میداره چقدر خوشمزه میشه

آدم دلش میخواد ی لقمه ی چپش کنه

وقتی رفته بودیم شمال خونه ی بابا اینا ، خروسه که میخوند ، مریمم گوشاش و تیز میکرد و با ذوق هی میگقت قوقولی قوقو، اینقدر این صدا رو دوست داشت که حتی اگه تو خواب پادشاه هفتم هم میبود با شنیدن صدای خروسه بیدار میشد و ذوق میکرد ، واااااااای اونوقت بود که میخواستم برم نسل همه ی خروسا رو منقرض کنم ، خروسه زبون نفهم ...والااا

اینقدری این دختر لوس و ملوسه وقتی میرفت بغل بابا ، بابا آروم آروم ماساژش میداد و نازش میکرد خوابش میبرد ....آخ که آدم لذت میبره از اینجور خوابا

همچنان تب شکلات خوری توش هست و نمیتونمم کاریش کنم، فقط تونستم با کلی تلاش کمترش کنم

گل گل گل ، گل از همه رنگ .....این شعریه که وقتی داره شکل گل و میکشه میخونه

تو آب دادن به گلهای خونمون کمکم میکنه ...آب و اسپری میکنه رو گلبرگا

تو سفره انداختن هم کلی کمک حالمه

یکم قبل تر با خودم میگفتم چی میشه بچه ی منم بیاد بگه مامان ببرتم حمام ، امان از دهانی که بی موقع باز شود ...خدا جونم صدام و شنید و این مریم سادات منم هرروز مثل طوطی میگه مامان بریم آب بازی ...گاهی وقتا میخوام با سر برم تو دیوار

جدیدا هم یاد گرفته وقتی پوشکش و کثیف کرده خودش شلوارش و در میاره و میره تو دستشویی منتظر من میشه تا بیام، هنوز براش دمپای نخریدم و اونم مستبدانه دمپاییه ما رو میکنه تو پاش..هیکل ریزه میزه این فنقل دختر با اون دمپای های گنده من و یاد پاگنده ی کوچولو میندازه

 

*Rabbids *.....*Oscar's Oasis*.....*Larva*.....*SpongeBob*.....* Kung Fu Panda*  انیمیشنهایین که مریم سادات دوست داره و خیلی میبینه

ی طنز تلخی رو هم میخوام از مریم سادات بنویسم ، دیروز مریم خواب بود و منم رفته بودم دراز کشیده بودم و باباش اینجا بود. باباش میگفت یهو از خواب پاشد و با ذوووووووووووق زیاد شروع کرد به نگاه کردن به من با چشمای گشاد شده ، یکم که گذشت سرش و گذاشت رو بالشت و با زبونش داشته روی بالش دنبال ی چیزی میگشته و بالشتش و لیس میزده ...وقتی مریم و از شیر گرفتم ، گاهی وقتا ناخوآگاه همچین میکنه و دنبال شیر میگرده ، دلم براش کباب شد

 

 

تجربه :

مریم تو ماههای پیش خیلی اخلاقاش بهتر بود ، خشونت توی کاراش کمتر بود ، کمتر کسی ومیزد ، بیشتر به حرفم گوش میداد ... دلیل اینکه همه این اخلاقای خوبش عوض شده همش برمیگرده به من .....من اخلاقام خیلی تند شده، به خاطر اعصاب ضعیفم ، بخاطر حجم زیاد مشکلات همش باعث شده که سر مریم داد بزنم و نتونم صبوری کنم تو کاراش..اینا شاید تو چند کلمه خیلی مهم نباشه ، اما ضربه ی روحیه بدی برای فرشته ی مهرونم بود ، جوری که پرخاشگریش به مراتب بیشتر شده و همش برای اینکه حرفش و به کسی بفهمونه داره از زور استفاده میکنه .....مریم من همچین شخصیتی و نداشت..من باعثش شدم و از همینجا قول میدم بشم همون مامانی که مهربونی رو با کاراش یاد مریم داد....من میدونم با کمک خدا میشم ی مامانی حتی به مراتب بهتر از قدیم

من به خودم ایمان دارم

پسندها (3)

نظرات (0)